بنام خدا، خیلی خوشحالم که این شهادت داره ضبط میشه، امیدوارم که این شهادت بنا کننده باشه برای بینندگان عزیز و قلبشون لمس بشه.
من بهناز هستم از شهر مشهد، از یک خانواده ی مذهبی مسلمان، ما در ایران تحت تعالیم اسمالی بودیم و به ما گفت بودن که اسلام کامل ترین دین است و حضرت محمد آخرین فرستنده خداوند است.
موقعی که در تعالیم اسلامی بودیم گفتند که اگر هرکی از اسلام برگرده کافر ، مرتده و لعنت خدا بر اون وارد میشه و مارو با ترس در اسلام نگاه داشته بودند و میگفتند زندگی شومی در انتظارتون خواهد بود اگر از اسلام برگردید.
من بزرگ شادان تا اینکه در کلاس دوم دبیرستان رسیدم، اونجا ازدواج کردم و با این ازدواج وارد مشکلات بسیار زیاد شدم.
تا اینکه تازه دیپلم گرفته بودم تا اینکه یک خواب عجیب دیدم، تو این خواب دیدم که من و یک عده آدم منتظریم و اون آدما میگن که آره قرار است که عیسی مسیح بیاد، در حالی که منتظر بودیم نوری از طرف آسمان به سمت ما اومد و مارو در بر گرفت، ما همه به سمت اون نور سجده کردیم.
فردای اونروز وقتی این خواب رو برای هر کسی تعریف میکردم هیچ کس هیچ نمیدونست این یعنی چی.
بد یه نفر به من گفت که یک اتفاق بسیار بزرگی توی زندگی تو رخ میده و زندگی تو متحول میشه و خوب میشه.
از اونجایی که من درگیر مشکلات زناشویی بودم فکر میکردم زندگی زنشیم بهتر میشه اما متاسفانه هرچی دعا میکردم، هرچی نماز میخوندم هیچ اتفاقی نمیافتاد هیچی روز به روز زندگی زناشویم بدتر میشد تا اینکه اعتیاد شوهرم بالا گرفت و من با یک بچه از همسرم جدا شدم.
باز هم مشکلاتم ادامه داشت، من مجبور شدم از اون شهر مهاجرت کنم و به یک شهر دیگه برم.
در اون شهر با یک خانمی که مسیحی شده بود آشنا شدم و شون به من انجیل دادند من انجیل رو خندم و از اونجایی که من خیلی مذهبی بودم گفتم از طریق همین انجیل این خانم رو برمیگردونم به اسلام.
انجیل رو خوندم ولی هیچ کجا از انجیل اسمی از حضرت محمد نیومد بود، طی جلساتی که ما با اون خانم داشتیم و باهم صحبت میکردیم من خوابم رو که سالها پیش دیده بودم براش تعریف کردم و ایشون گفتند که بله کسانی که عیسی مسیح انتخابشون کرده از قبل انتخاب شدن تو یکی از اون انتخاب شدهها هستی و من خیلی تعجب کردم
یادم رفت اون کارت پستالهایی که بچه بودم رو با عشق میخریدم افتادم و اونهارو نگاه داری میکردم
از بچگی عشق مسیح بودم، فیلمهای مسیح رو با دقت میدیدم انگار که چیزی توی اونها بود و اون فیلمها با قلب من حرف میزد
اونجا بود که به عیسی مسیح ایمان آوردم، قلبم رو به عیسی مسیح سپردم و زانو زدم در مقابل عیسی مسیح و به عیسی مسیح ایمان آوردم، از اونجا به بد درهای آسمان به روی من باز شد، دعاهای من یکی پس از دیگری مستجاب میشدش برکت توی زندگی من جاری شد، من یک زن تنها با یک بچه توی شهر قریب عجیب مشکلاتم حل میشد اونجا بود که فهمیدم عیسی مسیح زندست، اونجا بود که فهمیدم که خداوند همیشه مارو در دستان خودش داره و از ما محافظت میکنه و امیدوارم کسانی که این شهادت من رو میشنوند قلبشون لمس بشه و و بدونند که عیسی مسیح همیشه زندست و مارو دوست در اوا آغوشش بروی ما بازه که به اون ایمان بیاریم
نظر پیام :
خداوند برکتتون بده خواهر عزیزم، امیدوارم که همیشه در خداوند شاد باشید.(پیام و الهام-اسپارتا)
نظر عما :
شکر برای وجودت بهناز جان...در محافظت خداوند باشی
نظر ثریا :
شکربراوجودتون خواهر عزیزم خداوند برکتتون بده
نظر حمید :
خدا روشکر برایه وجودتون درمحبت خداوند سبز باشید
نظر بهنام :
خواهر بهناز عزيز، خدا را شكر براي وجود پر از بركتتون، شكر براي مسيح خداي زنده ما. او گفت: من راه، راستي و حيات هستم. من يك بار ديگه حيات عيسي را بر شما اعلام ميكنم
نظر امین :
خداوند رو شکر به خاطر این شهادت بنا کننده آمین که همیشه برکات خداوند با شما باشه