اسم من پانتها است من ۲۹ سالمه و الان تقریبا یک ساله قبلمو به مسیح دادم زندگیم تقدیم عیسی کردم،نزدیک یک سال هم است که در هلند زندگی میکنم قبلا مالزی زندگی میکردم تحصیلاتمو اونجا گذروندم رشته یه من آی تی است، فناوری اطلاعات،میتونم بگم مسلمون زاده بودم ، با فرهنگ اسلام بزرگ شدم ولی خودمو هیچ وقت مسلمون ندونستم در حال بزرگ شدن و از موقعی که از ایران رفتم.
میدونید اینقدر ما با خشم متاسفانه بزرگ میشیم از خدا از مذهب برای سالهای زیادی نزدیک ۴،۵ سال من واقعا بدون خدا زندی کردم و زندگی توی شرق آسیا با تمام مذاهب رنگ و و رنگی که اونجا هست من واقعا راهمو خیلی گم کردم، یک چرخه ی معیوب داشتم از هندیزم ، بودیزم ، بی خدای و به ی جای رسیده بودم و میگفتم خوب من دست دارم دستمو میبینم پس دست وجود داره ولی خدا رو نمیبینم خدا وجود نداره اگر خدا وجود داره چرا این قدر درد است توی دنیا چرا اینقدر رنج است چرا... عدل خدا پس کجاست؟ و آمدن من به هلند برای کارآموزی بود من تصمیم گرفتم بیام اینجا یک در کارآموزی ببینم و برگردم به مالزی و توی هفته اولی که اینجا بودم با دوست صمیمیم به یک کلیسا رفتیم و وارد کلیسا که شدم چیزی که خیلی من رو جذب کرد پرستش بود ما چند دقیقه دیر رسیده بودیم و پرستش شروع شده بود همه بلند شده بودند خدا رو پرستش میکردند، این برای من خیلی زیبا بود چون توی مذاهبی که من قبلان بودم باهاشون آشنایی داشتم دعا یعنی بشینی یک جا و خودتو به پوچی برسونی توی یک کلیسا شما آدمهای مختلفی میبینید که یک میشن و این بسیار برای من زیبا بود دیدنش.
بد از اینکه تموم شد پرستش، شبان کلیسا اومد بالا و شروع کرد دستانی رو گفتن از انجیل متی که موقعای که عیسی مسیح، یکی از معجزاتش این بود که روی آب راه میرفت و موقعی که پطرس میگه که مسیحا من هم میخوام راه برم و خدا بهش میگه بیا و این شروع میکنه به راه رفتن روی آب و بعد برای یک لحظه وقتی میترسه و شروع میکنه به غرق شدن و خدا میاد دستشو میگیره میکش بالا میگه نترس چرا ترسیدی ایمان داشته باش به من این برای من یک دیژوو بود من خواب اینرو در زندگیم دیدم چندین بار و بدون اینکه اصلا بدونم مسیح کیه بدون اینکه اصلا داستانی بدونم، حقیقتو بدونم ،بعد در اون لحظه من شکستم بد از سالها و اصلا جلوی اشکمو نمیتونستم بگیرم ، یک چیزی اومد توی من، من رو تکون داد. اصلا نمیدونم چطوری اینو براتون تعریف کنم ، و کسانی که تجربش کردن میدونن من کاملا چی میگم و واقعا دعا میکنم برای همه یه انسانها که، خدا یه ما در قلب همه رو میزنه من دعا میکنم که همه در قلبشون رو باز بکنن برای خدا و دعوت خدای زنده، خداای که وجود داره و هست بپذیرند ، زندگی مسیحی اسون نیست ولی اساس زندگی ما که روی معنی هست برای امید و خدای زنده یه ما با وعدههای که به ما داده به زندگی ما معنی داده و امیدی که ما داریم و آیندمون ، امیدیک که ما داریم برای هر روزمون ، هر روز صبح که بلند میشیم به این امید داریم که خدا هست و برای ما نقش داره ، برای همه ی ما خدا نقشه داره و این باعث میشه که بریم جلو.
حقیقت ، من حقیقت برای من با قانون عشق خداود معنا شده وقتی که شما کتاب انجیل یوحنا رو میخونید وقتی راجب عشق خدا میخونید توش که خداوند چه قدر مارو دوست داشته که یگانه فرزندشو میاره روی زمین جسم بپوشه و خون بهای گناهای من و شما و همه رو بده ، گناههای که کردیم ، در آینده قراره بکنیم همه اینا بخشیده سود به فیض خداوند و دیگه محبت خداوند برای ما تموم کرده دعا میکنم واقعا برای ملته عزیزم برای خواهر برادرم که توی ایران هستن دعا میکنم برای هماشون که واقعا این عشق رو تجربه کنن و زندگیشون همه متحول بشه
نظر پیمان :
آمین خداروشکر. دعا میکنم هر روز در خداوند رشد کنید و برکت بگیرید خواهر عزیز. آمین
نظر مارال :
از شما ممنونم عزیزم ❤️.....